شاید هیچ چیزی هیچوقت دلیلی ندارد. my battery is low and it's getting dark جمله غمانگیزی است بدون هیچ دلیلی. دیدن عکس تو منبع اضطراب است بدون هیچ دلیلی. من ۷ روز است که تمام وقت استرس دارم بدون هیچ دلیلی. با جامعه کنار نمیایم بدون هیچ دلیلی. مرز ِبین خودم نبودن و کنار آمدن را جامعه را نمیشناسم. آرایش که میکنم ضربان قلبم تند میشود و نگاه کردن به آیینه حالم را بدتر میکند. اینقدر اعتماد به نفسم با یک هایلایت پایین میآید که حس میکنم نمیتوانم راه بروم. اینکه در آیینه صورتی را میبینم که بهش عادت ندارم بیشتر از چیزی که باید مضطربم میکند. من باز، مثل همیشه، نمیدانم چیکار کنم. نمیدانم چطور از منطقهی امن خود بیرون بیایم، کاری کنم مردم به چشم دخترک ِ خوشاخلاق ِ درسخوان ِ مرا نگاه نکنند، بدون اینکه از اضطراب نتوانم پا از اتاقم بیرون بگذارم.
اورفئوس وقتی رفت که زنش را از دنیای مردهها برگرداند، حق نداشت تا لحظهای که نور افتاب به صورت زنش نخورده بهش نگاه کند. حق نداشت تا از تاریکی بیرون نیامده به عقب نگاه کند و زنش را ببیند. با هیجان بسیار بسیار زیاد از تاریکی میدود بیرون و همینطور که صدای پای زنش را میشنود خودش را با مشقت کنترل میکند که به عقب نگاه نکند. به محض اینکه به روشنی میرسد به عقب نگاه میکند. اما چون زنش پشت سرش بوده هنوز بیرون نرسیده بوده. برای همین زنش دوباره به دنیای مردهها برگردانده میشه و اینبار اورفئوس هر کاری میکنه خدایان زنش را بهش برنمیگردانند. حالا سوال من این است، چررررراااا اورفئوس عقلش نکشید که زنش هنوز به روشنی نرسیده؟ صرفا یک اشتباه ساده بود؟ یادش رفت؟ حماقت کرد؟ عمدا بود؟ شرط و شروط خدایان را درست نفهمیده بود؟ چطور ممکن است آدم اییینقدر برای چیزی تلاش کند و اییینقدر به رسیدن نزدیک باشد و آخرش ببازد؟ اورفئوس فکر میکرد چه غلطی میکند؟
حالا چرا این داستان اینقدر شبیه داستان لوط است؟ من نمیفهمم خدا فکر میکرد دارد چیکار میکند وقتی زن لوط را عذاب داد؟ منطقش چی بود؟ در انجیل میگن وقتی خانوادهی حضرت لوط داشتن فرار میکردند خدا بهشان گفته به عقب نگاه نکنید وگرنه خاک بر سرتان. زن حضرت لوط ولی به عقب نگاه میکند و همانجا در جا به ستونی از نمک تبدیل میشود. در قران میگن که زن حضرت لوط از اول هم زن خاک بر سری بوده و بعدا وقتی به عقب نگاه میکند خدا با سنگ میزند به سرش و هلاک میشود. زن حضرت لوط چرا به عقب نگاه کرد؟ احمق بود؟ حرف خدا یادش رفته بود؟ حرف خدا را جدی نگرفته بود؟ حرف خدا را نفهمیده بود؟ دلش پیش مردمش بود؟ تو هر قدر خاک بر سر و کافر هم باشی، وقتی یک دهکده آدم پشت سرت دارند از درد و عذاب الهی جیغ میکشند، آیا تو میتوانی تحمل کنی و به عقب نگاه کنی؟ خدا برای خودش چه دلیلی برای هلاک کردن زن لوط تراشیده بود؟ وقتی مردم شهر ِتو دارند از درد جیغ میکشند، نگاه کردن کوچکترین همدلیای است که تو میتوانی بکنی. زن لوط آدم بود. دست خودش نبود. هر آدم دیگری هم بود تاب نمیآورد. نگاه میکرد. خدا چرا نفهمید؟
حالا چی میشد ما کائنات کمی با ما مهربانتر میبود؟ چی میشد اگر کائنات دلیلهای بیشتری میتراشید؟ اگر دلیلهای واضحتری میتراشید؟
* آخرین حرف ِ
Opportunity (Mars Rover)
که به فارسی بهش میگن مریخنورد آپورچونیتی. اصلا برای ۹۰ روز فعالیت ساخته شده بود. ولی ۱۵ سال فعالیت کرد. همین چند ماه پیش از کار افتاد و قبل از اینکه از کار بیفتد آخرین پیامش این جمله بود.
درباره این سایت