قبل از اینکه وارد گفتگو با کسی شوی گفتگو را اول در ذهن خودت مرور می‌کنی. میدانی قرار است چه بگویی و میدانی قرار است چه بشنوی. اما نمی‌دانی قرار است چه بشنوی. احمق استی که فکر میکنی می‌دانی. کسی که دارد حرفهای تو را میشنود به اینکه تو انتظار داری چه جوابی بگیری فکر نمی‌کند. اگر به تو نزدیک باشد، به تو ارزش قایل باشد، به انتظارات تو فکر نمی‌کند. عکس‌العمل مخصوص خودش را نشان می‌دهد. جواب خودش را می‌دهد. برای همین تو دستپاچه میشوی. ناراحت میشوی. حرکات حساب شده‌ی قبلت دیگر رنگی ندارند و باید عکس‌العمل مخصوص خودت را نشان بدهی. از این لحظه به بعد آخرش معلوم نیست. نتیجه معلوم نیست. ممکن است عالی باشد. ممکن است افتضاح باشد. 

تازه منظورش را می‌فهمم. میگفت یاد گرفته است به پیش‌بینی‌ها اعتماد نکند. اگر حرفی برای زدن دارد و فکر می‌کند اگر به فلانی بگوید فلانی عصبانی میشود، تصمیم گرفته به اینکه چه فکر می‌کند اهمیت ندهد. تصمیم گرفته بدون اینکه بخاطر انتظاری که از عکس‌العمل او دارد حالت دفاعی بگیرد، برود و با آرامش حرفش را بزند. 

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکوراسیون آس نرده شیشه ای,نرده استیل,حفاظ استیل میخک پلاس MOHAMMADSABERI من - افکارم - تنهایی آموزش رايگان وردپرس کویر پلاس بازی جدید The last desert war شباهنگ صدف